تمدن و فلسفه
امتداد فلسفه با استاد نجف لک زائی
مرکز آموزش تخصصی فلسفه اسلامی حوزه علمیه قم، در راستای اهداف تمدنی و بررسی امتدادمندی فلسفه، برای دومین بار از استاد حجت الاسلام نجف لک زائی برای بحث «امتداد فلسفه» دعوت به حضور به مرکز تخصصی فلسفه نمود. آنچه پیش روست، حاصل تقریر این جلسه است:
پیشینه امتداد فلسفه اسلامی (امکان)
اولین سوالی که به ذهن میرسد این است که آیا می شود فلسفه اسلامی را تا عرصه های سیاسی، اجتماعی امتداد داد؟ برای یافتن پاسخ این سوال و داشتن تصوری روشن تر از این مساله باید بدانیم که خود فیلسوفان اسلامی، فلسفه اسلامی را تا این عرصه ها امتداد داده اند. این مطلب را می توان با مراجعه به کتب فیلسوفان تراز اولی چون ملاصدرا، بوعلی و به ویژه فارابی (در کتاب هایی همچون آراء اهل المدینه الفاضله، تحصیل السعاده، المله) دریافت.
- همچنین ببیند: امتداد فلسفه با دکتر لک زائی (جلسه اول)
درپاسخ به این سوال که فلسفه اسلامی چه کارکردی در ساخت تمدن اسلامی دارد، باید چند نکته را با هم در نظر گرفت:
ضرورت فلسفه برای تمدن سازی
برای داشتن تمدن اسلامی حتما باید چنین تمدنی را بر اندیشه صحیح اسلامی استوار کرد. بخشی از مباحث سیاسی و تمدنی در فقه، بخشی در کلام و بخشی از آن هم در فلسفه مطرح می شود. بنابراین، داشتن اندیشه صحیح در هر یک از این حوزه ها لازم است. بدون به کارگیری دانش های گوناگون و به ویژه بدون ارتباط منظومه ای وساختارمند دانش های گوناگون، تمدن و زیرساخت اندیشه ای آن شکل نمیگیرد. پس نیازمند به تسلط و یافتن ارتباط های عمیق و وثیق میان دانش های گوناگون هستیم.
دراین میان، فلسفه ها، حرف های اصلی و بنیادین تمدن ها هستند. فیلسوف کسی است که به مباحث اساسی وکلان می پردازد. فلسفه اسلامی هم برای ساخت تمدن اسلامی، چنین نقش زیربنایی ئی را ایفا می کند.
امکان تمدن بی فلسفه؟
شاید گمان کنیم که با حضور فقه اسلامی درساحت توصیه ها وهنجارهای اسلامی دیگر نیازی به فلسفه اسلامی درعرصه تمدن سازی اسلامی وجود ندارد. فقه در مسایل جزئی و ملموس وارد می شود. این ظرفیت فقه با توجه به باورهای مبتنی برایمان به آموزه های اعتقادی اسلام که لزوم تبعیت از فقه را موجه میسازد، گمان به بی نیازی از فلسفه را در عرصه تمدن سازی تقویت می کند.
در پاسخ به این گمانه، علاوه برجواب های صحیحی که دراین مساله وجود دارد، باید به این نکته ی قابل تامل توجه داشت که فیلسوف به دنبال سعادت انسان است و هر فیلسوفی درهر مکتبی (چه در فلسفه اسلامی و چه در فلسفه غرب)، تعریف خاص خود را ازسعادت دارد و براساس آن تعریف، مبانی اندیشه ای خود را در اموری مانند تعلیم و تربیت، فرهنگ، رشد و توسعه و… اشراب می کند و تمدنی با مختصات فکری خود ارایه میکند.
سند آموزشی ۲۰۳۰ مبتنی بر فلسفه غرب
دردنیای غرب، فیلسوفان غربی براساس تعریف خاص خود ازسعادت و امتداد آن تا عرصه های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، طراحی ساختارمندی را برای تمدن مبتنی بر فلسفه غرب ارائه کرده اند. این مطلب درسندهای بین المللی همچون سند ۲۰۳۰ که مبتنی براندیشه فلسفی نسبی گرایانه و لذت جویانه غرب است، به خوبی هویداست.
- ببینید: سند ۲۰۳۰ در بیان رهبری
دراین میان، این فلسفه اسلامی است که میتواند در برابر چنین طراحی های فکری ای، طرح بدیل و متعالیه مبتنی بر معارف حقه اسلامی را با زبان فلسفی ارائه کند، به صورت استدلالی از آن دفاع کند و طرح های شیطانی تئوریزه شده ی دنیای غرب را به چالش بکشد، به گونه ای که برای عقلای عالم قابل فهم و بحث و تبادل نظر باشد. این نقش، کارکرد کمی برای فلسفه درامرتمدن سازی نیست.
پایان پیام/
تقریر: حجت الاسلام محمد ثنائی (طلبه سطح ۴ مرکز فلسفه)
صوت جلسه: