هیاکل النور

«هیاکل النّور»[۱]، متنى فلسفى و مختصر، امّا از دیدگاه اشراقى بس ژرف است. هیاکل النّور شاخص آثار سهروردى در پاسخ گویى به آراء خردستیز و اندیشه ‏سوز امام محمّد غزالی است. ادّعانامه ‏اى برآمده از درنگ و تأمّلى بجا درباره چگونگى تداوم حکمت باستانى ایران در دوران اسلامى که مبتنى است بر بازاندیشى در تاریخ اندیشه‏ ها و آراء فلسفى پیش از خود.

او در هیاکل النّور به دفاع از همان آموزه‏هایى برمى‏خیزد که غزالى در تهافت الفلاسفه مایه کفر و ضلالت خردگرایان گنوستیک ایرانى- اسلامى برشمرده است: ابدى و ازلى بودن فیض الهى، روحانى بودن معاد، کلّى بودن علم الهى‏ از جهان‏.

برای نمونه شیخ اشراق در فصل پنجم از هیکل چهارم، به اثبات نخستین اصل تکفیر کرده غزالى پرداخته و جاودانگى جهان را هم چون فیض لا یزال خداوندى در نظر مى‏گیرد؛ چنان که در هیکل پنجم نیز حرکت عالم را خودجوش و ابدى و دورى (نه مستقیم) ذکر مى‏کند. در هیکل ششم او بر نهج جریان کلّى گنوستیسیسم ایرانى-اسلامى، به بحث و اثبات مسأله روحانى بودن پدیده‏هاى اخروى مى‏پردازد؛ و سرانجام، سوّمین اصل مورد توجه غزالى را در فصل سوّم از هیکل چهارم مورد توجه قرار داده و آگاهى خداوند به جزئیّات امور را از راه کلّى قانون ملّیّت، ممکن مى‏داند.

او در پاسخ به” ائتلاف شریعت و تصوّف و کلام بر علیه فلسفه” در تفکر امام محمّد در دوّمین دوران زندگى‏اش (دوران توبت و اعراض از دستگاه خلافت)، فلسفه را مقدّمه‏اى بر تصوّف قرار مى‏دهد. او در پاسخ به غزالى، آشنایى با حکمت مشاء را شرط نخست فهم فلسفه اشراق مى‏داند و فلسفه اشراق را مقدّمه‏اى بر روند حقیقت‏جویى؛ روندى که فرجامش، ترکیبى نیکو از مشاهده عرفانى و استدلال عقلانى است.

هیاکل مشتمل بر هفت هیکل است ، بدین شرح: مقدّمه‏اى نزدیک به صد کلمه؛ هیکل یکم درباره جسم در حدود نود کلمه که در آن ضمن بحث از ویژگى‏هاى جسم، برخلاف رأى متکلّمان ترکّب جسم از اجزاء لا یتجزّى را مردود دانسته است؛ هیکل دوّم در اثبات تجرّد نفس و آنچه از قواى ظاهر و باطن بدان تعلّق دارد؛ در این هیکل، سهروردى آشکارا استقلال و موجود بودن نفس پیش از بدن را انکار کرده و آن را حادث به حدوث بدن دانسته است. میان آراء سهروردى در این زمینه‏ها و دیدگاه‏هاى ابن سینا، به ویژه در رساله اضحویه همانندى‏هاى شگرفى وجود دارد.

 هیکل سوّم درباره برخى مبادى مشائیان یعنى سه حالت وجوب و امکان و امتناع است که در آن با بحث از رابطه ضرورى میان علّت و معلول و محتوم عقلى دانستن ظهور معلول در صورت حصول علّت کامله، زمینه را براى ارایه هیکل چهارم درباره توحید به معنى اشراقى و نه عددى آن آماده مى‏کند. پنج فصل هیکل چهارم عبارتند از: ۱-در اثبات توحید (: توحید نور)، ۲- در تشکیک و مدرّج بودن نور، ۳- در بیان قاعده صدور (: از یکى جز یکى نیاید إنّ الواحد لا یصدر منه إلّا الواحد)، ۴- درباره موجودات صادره از نور الانوار و در بیان سه جهان عقل و نفس و جسم‏، ۵- در بیان جاودانگى جهان که فیض‏ لا یزال خداوند متعال است‏ ؛

 هیکل پنجم در بیان حرکت دورى است در دو فصل: ۱- حرکت فلک خودجوش و از نفس ازلى او است‏ ، ۲- خود فلک و حرکت آن، فیض ازلى الهى است، پس آغاز و انجام ندارد ؛ هیکل ششم نیز در اثبات جاودانگى روان آدمى است که پس از مرگ از بدن جدا شده و به جهان نور مى‏پیوندد و سخن شیخ در آن به رأى فارابى در این زمینه بسیار ماننده است‏ . و سرانجام هیکل هفتم به بیان نبوات و معجزات و کرامات و منامات و بیان چگونگى پیوند روان آدمى با جهان نور در حالت خواب یا جنون مى‏پردازد. سهروردى از مطالب دو هیکل اخیر در مقالت پنجم از قسم دوّم حکمه الاشراق به تفصیل بحث کرده است‏.

به نظر محقق دوانی، سهروردى این رساله را به این دلیل هیاکل النّور نامیده که در آن از احوال انوار مجرّده سخن گفته است . در واقع، الفاظ و عبارت‏هاى آن به طلسم‏هاى حکماى باستان اشاره دارد . غیاث الدّین منصور دشتکى از معنى دیگر هیکل ، یعنى” تعویذ و دعا” نیز یاد کرده و علّت نام‏گذارى این رساله به هیاکل النّور و بخش‏بندى هفتگانه‏ آن را در این معناى باز جسته است‏.


[۱] این بخش تلخیص و گزینش بخشهایی از مقدمه آقای محمد کریمی زنجانی اصل، بر هیاکل النور است.

انتهای پیام/

نظر دهید

ایمیل شما منتشر نخواهد شد.